سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آسمان آبی من
قالب وبلاگ

روز مبادا!

وقتی تو نیستی نه هست های ما

چونانکه بایدند نه بایدها...

مثل همیشه آخر حرفم

و حرف آخرم را با بغض می خورم

عمری است
لبخندهای لاغر خود را

دردل ذخیره می کنم:

باشد برای روز مبادا!

اما

در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هرچه باشد

روزی شبیه دیروز

روزی شبیه فردا

روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه می داند؟

شاید

امروزنیز روزمباداباشد!

وقتی تونیستی

نه هست های ما

چوانکه بایدند

نه بایدها...

هرروز بی تو

روز مباداست!


                    قیصر امین پور


اسپیکراتون را  روشن کنید



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 90/6/2 ] [ 12:6 عصر ] [ ] [ نظر ]
[نوشته ی رمز دار]  



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 90/5/27 ] [ 11:15 عصر ] [ ] [ نظر ]


21 مرداد .... دنیا صدای گریه ی نوزادی را شنید که امروز تنها بهانه ی خندیدن من است .
لحن کلامش ؛ بهانه ایست برای همه ی شنیدنی هایم و نگاه آشنایش دلیلی ست تا چشم بر دیدنی های دنیا نبندم .
هر بار که به تصویرش نگاه می کنم ؛ مرا که خیال
دیدنش را نه عادت ، که زندگی کرده‌ام، می‌سوزاند و آب می‌کند ...

*   *   *   *   *
قبل از آشنایی با تو ؛ تا این حد از این فصل خوشم نمی آمد! ولی پس از آشنایی مان ؛ دست هایت مرا با گرمای این فصل آشتی داد و سالروز تولدت بهانه ای شد تا این فصل و این ماه را بیشتر دوست بدارم.

میدانی زیباترین ترانه را کی شنیدم ؟ آن گاه که سر روی سینه ات گذاشتم و تپش های قلبت را احساس کرد .
 
گمان کنم یکی از دلایل خلق شدنت " من " باشم ! خدا
تو را برایم آفرید تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی ، تا با تو بخندم و شادی کنم ، اشک بریزم و شکوه کنم و در لحظه زندگی کردن را یاد بگیرم .

امشب شب تولد توست و تو یک سال بزرگتر شدی و من نگرانم نکند عشق من یک سال در دلت کوچکتر شده باشد !

اگر چه در شب های خوشبختیت ؛ سهم من تنهایی و خیال توست ؛ ولی سال هاست که در حباب خیالت اسیرم و زندگی می کنم و این سراب رویایی برایم شیرین و گواراست .
شب میلادت مبارک باد .

فردا ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در مرکز ساعت از دویدن عقربه ها در پی هم ؛ سرگیجه می گیرم .  
و آن گاه در پستوی زمان و در بستر زمین از فرط بیقراری به خود می پیچم و تولدت را در عمق تنهایی خیالم جشن می گیرم و شمع وجودم را آتش می زنم ؛ شاید در 21 مرداد یکی از سال های بیقراری ام؛ برای فوت کردنش بیایی .

دوست دارم تمام وجودم را در قابی از نگاه تقدیمت کنم و با بوسه ای عاشقانه ؛ آغاز بودنت ، حس بودنت ، لمس بودنت را تبریک گویم.
یک سال انتظار کشیدم به امید اینکه تو را در آغوش بگیرم و تولدت را تبریک بگم ...افسوس که پیک زرد پوش ، فراغ بال تر از من بود !...

حال که دستم از تو کوتاه است در خیالم
نگاهت را ؛ در پس آن لبخندی که به من، شور و نشاط زندگی می بخشد ؛ قاب می گیرم.

ای تماشایی ترین مخلوق در روی زمین ؛ آسمانی می شوم وقتی صدایم می کنی
!

فردا روز توست... تولدت مبارک



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 90/5/20 ] [ 12:0 صبح ] [ ] [ نظر ]



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 90/5/19 ] [ 1:30 صبح ] [ ] [ نظر ]



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 90/5/19 ] [ 1:21 صبح ] [ ] [ نظر ]

 

 

 



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 90/5/18 ] [ 12:0 صبح ] [ ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ


آخرین مطالب
برچسب‌ ها
امکانات وب