آسمان آبی من |
وقتی زنی دیوانه وار با تو برای تو جدل می کند خوشحال باش ... بترس از سکوت زن ! فکر می کنی تا کی بتونه ادامه بده ؟!
کاش اینجا نیای و نبینی ! آخه ظاهرش زشت و چندش آوره ! نمیخوام چندشت بشه ! برچسبها: [ شنبه 92/3/11 ] [ 8:30 صبح ] [ ]
[ نظر ]
گاه یقین دارم، تو هم من را تجسم می کنم گاهی حالا که آمده ای
چه دوستی پاکی دارند کفش ها، هر کدام که گم شود.. آن یکی را آواره خودش می کند..! زنده یاد "حسین پناهی"
شیـشه نیست که روی آن " هــــا " کنیم بـعد بـا انگشت یه قــلب بکشیم و وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم و کیف کنیم !!! رو شیشــه نـــازک دل آدمـــــا اگه قلبی کشیدی باید مردونه پاش وایستی ...
برچسبها: [ یکشنبه 92/3/5 ] [ 12:43 صبح ] [ ]
[ نظر ]
[ یکشنبه 92/3/5 ] [ 12:33 صبح ] [ ]
[ نظر ]
شب سردی است ، و من افسرده. برچسبها: [ یکشنبه 92/3/5 ] [ 12:30 صبح ] [ ]
[ نظر ]
[ یکشنبه 92/3/5 ] [ 12:24 صبح ] [ ]
[ نظر ]
آسمان را بنگر/ که هنوز/ بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد یا زمینی را که/ دلش از سردی شبهای خزان/نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و/ نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار/ دشتی از یاس سپید/ زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز/ پر امنیت احساس خداست ماه من غصه چرا؟؟ تو مرا داری و من هر شب و روز/ آرزویم همه خوشبختی توست ماه من/ دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن کار آنهایی نیست/ که خدا را دارند ماه من/ غم و اندوه اگر هم روزی/ مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات /از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست با نگاهت به خدا /چتر شادی وا کن و بگو با دل خود/ که خدا هست خدا هست هنوز او همانیست که در تارترین لحظه شب/ راه نورانی امید نشانم می داد او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد /همه زندگی ام/ غرق شادی باشد ماه من... غصه اگر هست بگو تا باشد معنی خوشبختی/ بودن اندوه است اینهمه غصه و غم/ اینهمه شادی و شور چه بخواهی و چه نه /میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر پشت هر کوه بلند /سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز قیصرامین پور برچسبها: [ دوشنبه 92/2/30 ] [ 10:37 صبح ] [ ]
[ نظر ]
برچسبها: [ دوشنبه 92/2/30 ] [ 10:30 صبح ] [ ]
[ نظر ]
تو رو کجا گمِت کردم بگو کجای این قصه نقطه ی پایان برچسبها: [ جمعه 92/2/27 ] [ 11:26 عصر ] [ ]
[ نظر ]
آموخته ام که ... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی. آموخته ام که ... مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است. ... آموخته ام که ... هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت. آموخته ام که ... همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم ،دعا کنم. آموخته ام که ... مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم. آموخته ام که ... گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی. آموخته ام که ... راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است. آموخته ام که ... زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هرچه به انتهایش نزدیکتر میشویم سریعتر حرکت میکند. آموخته ام که ... پول شخصیت نمی خرد. آموخته ام که ... تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند. آموخته ام که ... خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم. آموخته ام که ... چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد. آموخته ام که ... این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان. آموخته ام که ... وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد. آموخته ام که ... هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم. آموخته ام که ... زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم. آموخته ام که ... فرصتها هیچگاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب میکند. آموخته ام که ... لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد برچسبها: [ چهارشنبه 92/1/14 ] [ 2:50 عصر ] [ ]
[ نظر ]
خون از جگرم می چکد! اکنون خوب مفهومش را می دانم ... می گویند باران با اجابت دعا رابطه دارد باران هم که نمی بارد تا دعا کنم ... یک دنیا حرف دارم... یک دنیا درد... دلم یک محرم می خواد دلت که گرفته باشد با هر صدایی، حتی با صدای دست فروش دوره گرد هم گریه میکنی! برچسبها: [ یکشنبه 92/1/11 ] [ 12:26 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |